معماری از ساخت جدا نیست. ساخت به دلیل نمودار کردن تفکرات معمار است که ارزش مییابد. تعریف ساخت در اینجا تعمیم
یک ماهیت فیزیکی با هر مقیاسی به افکار انتزاعی و متافیزیکی ماست. هر دوره ای از زمان با میراثی که از ساخت معماری
زمانه آن برجای مانده سنجیده میشود. از این رو میتوان معماری را ماکت مصوری از تاریخ دانست. بوجود آمدن اتفاق
مانای معماری، ملزم به شکل گیری سهگانه ای نامتناهی 1 میباشد.
سه گانه معمار، ساخت و معماری همواره پایدار و درهم تنیدهاند. آنچه که معماری را به حرفه ای ارزشمند بدل میکند، مانا 2
بودن آن است. ما میمانیم و فضا 3 و حتی نسل های بعدی ما نیز به حضور در آن دچارند. فضا پاسخی به نیاز بودن انسانها
است.
پرسش اینجاست که ما کجای این بازی ورود میکنیم؟ فضاها از طریق حواس پنجگانه درک 4 میشوند و هر فرد درک متفاوتی
از آن دارد. در همان لحظهای که به خلق نطفه پروژه میاندیشیم، همواره خود را به جای استفادهکنندگانِ فضا میگذاریم. ما
سعی میکنیم فضا و تاثیرات آنی و متاخر آن بر شرایط و افراد را درک کنیم. ادراک ما از فضا تلاشی برای متفاوت و
ارزشمند دیدن عملکرد هاست. واژهی ارزشمند زمانی وارد میشود که تفکرات فضامند، ارزش تجربه شدن را داشته باشند. در
معماری، ماده زمانی به موجود بدل میشود که حاصل تفکری بالاتر باشد. اینجاست که روح به بنا اضافه میگردد. آنچه که در
زمان میماند روح بناست و نه مانایی ناشی از بقای اجرام ساختمانی بر روی زمین. زمانی که فضا با روح تألیف میشود،
ماناست و حیات در آن جاریست; مانند موجودی زنده در زمان رشد میکند و ماهیت خود را از بودن خود اکتساب میکند. حال
این موجود زنده که فضا نام دارد زندگی انسان را دگرگون میکند و کنشهای در امتداد خود را در جهت مقصود معمار پیش
میبرد.
انسان، بی آنکه بداند اسیر تفکرات خالق 5 است چون به حضور در فضای تألیف شدهی آن دچار است. هر فضا جهت برپایی
فعل بودن و پاسخ به نیازهای در امتدادش 6 بنا میگردد. عملکردها، برهانی برای بودن بناها هستند. اما اصل موضوع، حفظ
کلی سناریو عملکرد نیست بلکه آن بخش ابتدایی ماجراست. درهمین جاست که با درک متفاوتی از فضا موجودی 7 خلق میشود
که بر کنشهای زندگی روزمره، رفتارهای اجتماعی و عادات افراد تاثیر بگذارد. ما به اتفاق فکر میکنیم نه صرفا فرم. فرم
نمود فیزیکی تفکرات معمار است و ظرفی 8 برای روی دادن اتفاقات.
در معماریِ ما لایه های نهفته بسیاری وجود دارد که دستیابی و درک این لایهها تنها با خوانش و تجربهی فضایی میسر
میشود. اتفاقاتی که در نتیجه راهکارهای متفاوت تجربهی فضایی ما تجلی پیدا میکنند، برای بلندتر شدن آواز تفکری که در
آن نهفته است، بر جسم خود رنگی را برمیتابند. این رنگها زنده بودن اتفاقات تفکر ما را جاری میکنند، با صاحبان فضا
رشد میکنند، تجربه میشوند و برشاخصهای شخصیتی و زندگی استفادهکنندگان خود تأثیر میگذارند. تلاش افرادِ درک
فضا، تمرینی جهت دستیابی به ادراک حقیقی فضاست.
1. بی انتها، بی پایان، بی حد، بی نهایت، نامحدود، همواره در جریان.
2. ماندنی، ویژگی جسم و یا حالت در وضعیت سکون از دید ناظر.
3. اتمسفرتجربه یک حضور.
4. استنباط، دریافت، فهم،مشعر، مکاشفه، بدون فاصله به جا آوردن.
5. مقصود از خالق، در این متن خلق کننده فضای برای پاسخ به نیاز بودن انسان است.
6. نیازهایی که پس از رفع نیاز های حیاتی انسان رخ مینماید.
7. مقصود از موجود، تعمیم ساختار فیزیکی تفکرات خالق است که در زمان زنده و جاریست.
8. ظرف قالبی است برای ایجاد عاملیت.